گفتگو کودک با خدا
کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید :میگویند شما فردا مرا به زمین میفرستی اما من به این کوچکی وبدون هیچ کمکی چگونه میتوانم برای زندگی آنجا بروم؟ خداوند پاسخ داد: از میان تعداد زیادی فرشتگان من یکی را برای تو در نظر گرفته ام. او از تو نگهداری خواهد کرد. اما کودک هنوز مطمئن نبود میخواهد برود یانه : اما اینجا من در بهشت هیچ کاری جز خندیدن وآواز خواندن ندارم واینها برای شادی من کافی هستند. خداوند لبخند زد:فرشته ات برای تو آواز میخواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد.تو عشق اورا احساس خواهی کردوشادخواهی بود. کودک ادامه داد: من چطور میتوانم بفهمم که مردم چه میگویند وقتی زبان آنها را نمیفهمم؟ خداوند اورا نوازش کرد وگفت:فرشته تو ...
نویسنده :
مامان فائزه
12:32